{ناگهان وبرای همیشه}

شایدچهره ام آنقدرخستگی وتفکرم رافریادمی زندکه همه فهمیده اندیاخسته ام یادرفکر! وگرنه چرادبیربایددرچشمانم خیره شودوبگوید مشکلی پیش اومده؟توفکرین شایدعامل اصلی خستگیم مدرسه است تاکیدمیکنم شاید پس چراوقتی درآئینه خیره می شوم ودنبال آثارخستگی وتفکرمیگردم چیزی نمایان نمی شود؟ نکندازگودی وتیره رنگی زیرچشمهایم متوجه خستگیم می شوند؟! بعداز10سال مدرسه رفتن آنقدرکاربلدهستم که بدانم وقتی معلم درحال تدریس است وبه من نگاه میکند سرم راتکان بدهم تافکرکندحواسم به درس است ومتوجه این نشود که درحال گشت وگذاردرجایی دیگرم شده وضعیت الانم این بیت: هرگزوجودحاضرغایب شنیده ای من درمیان جمع ودلم جای دیگراستسنجاق شودبه: خودنویس {ناگهان وبرای همیشه}...ادامه مطلب

چقدراینجامتروکه شده دارم تارعنکبوتاشومیکنم دارم گردخاکارومیگیرم چرااینجااینطوری شده؟ نه بازدیدی نه پستی اصن نویسنده ای مونده که بخوادپست بزاره؟ ملیکاجان که یه مدت رفته کجاوچراش روهم نمیدونم آرام جان وحشیم[چه پارادوکس عجیبی]ایشونم کلاازبلاگفارخت بربسته:| من موندم وخاطره هاD: وایسین برم جاروسقفی بیارم دستم به اون بالانمیرسه:| {ناگهان وبرای همیشه}...ادامه مطلب

حدود۴-۵هفته است ترک کرده ام اما خمارم... حدود۴-۵هفته است با نفس هایش نفس نکشیده ام با بوسه هایش بوسه نزده ام با مردانه هایش همراه نشده ام حدود۴-۵هفته است شدیدا خمارم مخدر اغوشش را کم دارم سیگار لب هایش را و عطر تنش را ۴-۵هفته است که با یک نفس عمیق درون خودم نکشیده ام... از وقتی ترک کرده ام به عکس هایش بوسه نزده ام شب تا صبح روی تصویرش اشک نریخته ام درد و دل نکرده ام در اغوش نکشیدمش... ۴-۵هفته است سرش غر نزده ام،برایش درد و دل نکرده ام...اوهم ارامم نکرده... ۴-۵هفته است سعی میکنم دلتنگش نشوم... خودم را بسته ام به درس...شاید یکجا کارش ب من گیر کرد باید انقدر بخوانم ک ب {ناگهان وبرای همیشه}...ادامه مطلب

پرباشی امانوشتنت نیاد

بغض گلدان لب پنجره را چلچله ها می فهمند

حال بی حوصله ها را خود بی حوصله ها می فهمند

{ناگهان وبرای همیشه}...